ثبت شده درتاریخ دوشنبه5فروردین 98 بشماره سریال درسایت شعر نو
اینستاگرام
درسکوت مطلق این عشق سردوبی وفایی
خسته گردیدم دگر زیرا نه شوری ونوایی
مهرونازِ عشق بغیرازیک هوس چیزی نباشد
آنکه باتزویر،هرآغوشی فقط کرده گدایی
من کجای قصه بودم نازواطوارش خریدم
دستهایش راگرفتم بس که نالیدازجدایی
بی پناهی پیشه کردتاغرق غمهایش نشینم
غافل اومعتاد شهوت بودنه یک حس خدایی
آن چنان آبستن دردم ازاین نامردمی ها
روزِ مجهول من و شبهای تلخ آشنایی
مثل اسب سرکشی گشتم که بی تاب وتوانم
بشکنید این قفل اسطبلم شوم صحرارهایی
ای فلک کمتربچرخان چرخ گردونت برایم
چونکه میدانم همیشه سازرسوایی سرایی
s@rv
درباره این سایت